بهترین و راحتترین راه این است که انسان مومن هنگام مواجهه با گناه به یاد خدا بیفتد و بگوید:
خدایا به خاطر تو از خواسته خودم و نفسم گذشتم و از خدا نیرو بگیرد و وارد گناه نشود. انسان اگر این توان را داشته باشد که پا روی خواسته های نفسانی خودش بگذارد با نیت خالص برای خدا, مشکلی درترک گناه نخواهد داشت.
انسان باید بداند که عالم محضر خدا است. تمامی اشیا ظرف علم خداوند است و خدای متعال از پس همه اشیایی که در پیرامون شما وجود دارد، به شما نگاه میکند و همچنین گناه انسان، -هر چند به صورت پنهانی- از دید و اطلاع معصومین (علیهم السلام) و ملائکه پنهان نیست و باعث میشود که آبروی انسان نزد ایشان و ملائکه از بین برود و آدمی خفیف و خوار گردد.
لذا باید حقیقتاً به خداوند پناه برد و در دژ استوار حضرت حق قرار گرفت: «إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (اعراف - 200) و هر گاه وسوسه اى از شیطان به تو رسد به خدا پناه بر، که او شنونده و دانا است.
«یاد خدا و ذکر حق»، برنامه و روش اهل تقوا است و پرهیزکاران هنگامى که وسوسه هاى شیطانى، آنها را احاطه مى کند، به یاد خدا و نعمتهاى بى پایانش، به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا مى افتند؛ در این هنگام ابرهاى تیره و تار وسوسه، از اطراف قلب آنها کنار مى رود و راه حق را به روشنى مى بینند و انتخاب مى کنند (إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ) (اعراف – 201).
گفتن عبارت «اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم» بخصوص اگر با توجه به محتوای آن گفته شود در دفع شر شیطان و پرهیز از گناه، نافع است.
همچنین بر طبق روایات خواندن سوره فلق و ناس و آیه الکرسی برای این منظور مفید و موثر است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ذکر الله مطردة الشیطان»؛ یاد خدا مایهی راندن شیطان است. (میزان الحکمة/ ج4/ ح6427)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله): «ان الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم، فاذا ذکر الله خنس، و اذا نسی التقم فذلک الوسواس الخناس»؛ همانا شیطان پوزهی خود را بر روی آدمیزاد نهاده است؛ هر گاه او یاد خدا کند شیطان پوزهاش را کنار میبرد و هر گاه خدا را فراموش کند شیطان در آن نجوا (و وسوسه) میکند. این است وسواس خناس. (همان/ ح6430)
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «... منظور من از یاد خدا گفتن سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست. گو اینکه اینهم ذکر است؛ اما منظور، به یاد خدا بودن در هنگام روبرو شدن با طاعت یا معصیت خدا است. (همان/ ح6455)
و نیز پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: «آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا. فرمود: روزه، روی شیطان را سیاه میکند و صدقه، پشت او را میشکند و دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک، ریشهی او را میکند و استغفار، شاهرگش را میزند». (همان/ ج6/ح9412)
اگر حقیقتش را بخواهید، این غفلت است که آدمى را در دام گناه قرار مى دهد و به بیان دیگر، غفلت از حق به این معنى که انسان باطناً خداى متعال را فراموش کند، از او و از ذکر او غافل شود و مستغرق در این و آن، و این سو و آن سو گردد، اساس همه گرفتارىها و وسیله ورود به تمام گناهان است.
چنانکه امام صادق (علیه السلام) نیز به این حقیقت اشاره فرموده اند که «فان الغفلة مصطادالشیطان و رأس کل بلیة و سبب کل حجاب»؛ «حقیقت آن است که غفلت صیدگاه شیطان، ریشه هر بلا و بدبختى و سبب همه حجابها است» (مصباح الشریعة، باب بیست و چهارم).
جلیس دل و قرین آدمى به هنگام غفلت جز شیطان نیست؛ چنان که خود غفلت هم از ناحیه شیطان است و اوست که انسان را به غفلت مىکشد و از یا خدا غافل مىگرداند «اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ اَلشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اَللَّهِ»؛ «شیطان بر آنان سخت احاطه نمود و آنان را از یاد خدا غافل کرد...»، (مجادله، آیه 19)
پیام غیبى این آیه آن است که آنجا که فکر و دل تو و باطن تو به کلى از خدا غافل شد، او را فراموش کرد، و مستغرق در اوهام و خیالات و این و آن گشت، بدان که شیطان بر تو استیلاء یافته و فکر و دل تو را و یا «تو» را به آنجاها کشانیده است، تا از یاد معبود خویش باز بمانى و خسران بینى.
این دو آیه را مکرر بخوانید و در آن تدبر فرمایید: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ اَلرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ، وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ اَلسَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»؛ «و هر کس از ذکر خداى رحمان روى برگرداند، شیطانى را بر او مىگماریم که دوست و مصاحب او مىگردد. و این شیاطین مسلماً آنان را از راه باز مىدارند و خودشان گمان مىکنند که در راه هدایت پیش مىروند»، (زخرف/ 36 و 37)
اى خدا فریاد زین فریاد خواه
داد خواهم نه ز کس زین دادخواه
دادخود از کس نیابم جز مگر
ز آن که او از من به من نزدیکتر